یکی دیگر از پرسشهایی که همواره
دانشمندان درباره پاسخ آن گمانهزنیهای فراوان کردهاند، ناپدید شدن موی
بدن در انسان (در مقایسه با دیگر میمونها و در حالت کلی پستانداران) و چرایی آن است.
درباره این که چرا موی بدن ناپدید شده، فرضیههای گوناگونی وجود دارد. پذیرفتهشدهترین آنها این گونه است. انسانهای نخستین دارای این تفاوت اساسی با دیگر میمونها بودند، راه رفتن روی دو پا و حتی دویدن روی دو پا. با توجه به حرکت روی دو پا و تبدیل این رفتار به دویدن در راستای شکار جانداران، آن گونههایی از انسان بخت بیشتری برای زنده ماندن پیدا کردهاند که موی بدنشان کمتر بوده و در نتیجه توانایی تعرق و در راستای آن تحرک و جایجاییپذیری بیشتری داشتهاند. بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که شکار و جابجایی بیشتر، به معنی بالا رفتن پروتین دریافتی روزانه از یک سو و نیازمندی به داشتن بهره هوشی بالاتر و در نتیجه در راستای فرگشت پیدا کردن مغز و بزرگتر شدن آن است. به هر حال، چرایی این ماجرا هر چه باشد، باز این پرسش پا بر جاست که کی انسانها بیمو شدن را آغاز کردند؟
پیشتر درباره این که چگونه دانشمندان با به کارگیری روش زمانسنجی فرگشتی توانستند زمانی که انسانها لباس پوشیدن را آغاز کردند، تخمین بزنند. به روش مشابه با مقایسه DNA دو گونه شپش انسانی که یکی در موهای سر و دیگری در موهای شرمگاه زندگی میکنند، میتوان بر پایه تفاوت رشتهها، زمانی را که این دو از هم جدا شدهاند را حدس زد. چرا که میتوان حدس زد که زمانی نه چندان دور، این دو یک جد مشترک داشتهاند، اما از زمانی که انسانها موی بدن را از دست دادهاند، یکی به زندگی در موهای سر و دیگری به زندگی در موهای شرمگاه مجبور شده است. زیرا شپشها نمیتوانند بر روی پوست بیمو زنده بمانند، اگر هم در ابتدا موفق به انجام این کار شدهاند، تا کنون نسل آن گونه که این توانایی را داشته از میان رفته است. از سوی دیگر شرایط زیستی متفاوت موی سر و موی شرمگاه باعث شده و از آن مهمتر ایزوله شدن این دو گونه ـ به این معنی که دیگر ارتباطی به ویژه از نوع تولید مثل با یکدیگر نداشتهاند - به تفاوتهای اندکی که امروزه در ظاهر و از آن مهمتر در DNA آنها میبینیم، انجامیده است. در واقع این دو گونه چنان تفاوتهای جدی با هم دارند که شپش شرمگاهی از نظر ظاهری و ژنتیکی بیشتر همانند شپشی است که با گوریلها زندگی میکند تا آن که در موهای سر انسان پیدا میشود.
اما نتیجه این پژوهش این بوده است که انسانها تقریبا از ۳ میلیون سال پیش، بدنی بیمو داشتهاند که این زمان، بسی دورتر از آنی است که پیش از این تصور میشد.
درباره این که چرا موی بدن ناپدید شده، فرضیههای گوناگونی وجود دارد. پذیرفتهشدهترین آنها این گونه است. انسانهای نخستین دارای این تفاوت اساسی با دیگر میمونها بودند، راه رفتن روی دو پا و حتی دویدن روی دو پا. با توجه به حرکت روی دو پا و تبدیل این رفتار به دویدن در راستای شکار جانداران، آن گونههایی از انسان بخت بیشتری برای زنده ماندن پیدا کردهاند که موی بدنشان کمتر بوده و در نتیجه توانایی تعرق و در راستای آن تحرک و جایجاییپذیری بیشتری داشتهاند. بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که شکار و جابجایی بیشتر، به معنی بالا رفتن پروتین دریافتی روزانه از یک سو و نیازمندی به داشتن بهره هوشی بالاتر و در نتیجه در راستای فرگشت پیدا کردن مغز و بزرگتر شدن آن است. به هر حال، چرایی این ماجرا هر چه باشد، باز این پرسش پا بر جاست که کی انسانها بیمو شدن را آغاز کردند؟
پیشتر درباره این که چگونه دانشمندان با به کارگیری روش زمانسنجی فرگشتی توانستند زمانی که انسانها لباس پوشیدن را آغاز کردند، تخمین بزنند. به روش مشابه با مقایسه DNA دو گونه شپش انسانی که یکی در موهای سر و دیگری در موهای شرمگاه زندگی میکنند، میتوان بر پایه تفاوت رشتهها، زمانی را که این دو از هم جدا شدهاند را حدس زد. چرا که میتوان حدس زد که زمانی نه چندان دور، این دو یک جد مشترک داشتهاند، اما از زمانی که انسانها موی بدن را از دست دادهاند، یکی به زندگی در موهای سر و دیگری به زندگی در موهای شرمگاه مجبور شده است. زیرا شپشها نمیتوانند بر روی پوست بیمو زنده بمانند، اگر هم در ابتدا موفق به انجام این کار شدهاند، تا کنون نسل آن گونه که این توانایی را داشته از میان رفته است. از سوی دیگر شرایط زیستی متفاوت موی سر و موی شرمگاه باعث شده و از آن مهمتر ایزوله شدن این دو گونه ـ به این معنی که دیگر ارتباطی به ویژه از نوع تولید مثل با یکدیگر نداشتهاند - به تفاوتهای اندکی که امروزه در ظاهر و از آن مهمتر در DNA آنها میبینیم، انجامیده است. در واقع این دو گونه چنان تفاوتهای جدی با هم دارند که شپش شرمگاهی از نظر ظاهری و ژنتیکی بیشتر همانند شپشی است که با گوریلها زندگی میکند تا آن که در موهای سر انسان پیدا میشود.
اما نتیجه این پژوهش این بوده است که انسانها تقریبا از ۳ میلیون سال پیش، بدنی بیمو داشتهاند که این زمان، بسی دورتر از آنی است که پیش از این تصور میشد.
نظرها (0):
نوشتن نظر جدید